معنی مشقق
- مشقق (مُ شَقْ قَ)
- شکافته و چاک زده و دریده. (ناظم الاطباء). شقه شقه شده. شکافته. (یادداشت دهخدا) :
چون عین عید نعلش وز نقش گوش و چشم
هاء مشقق آمد و میم مدورش.
خاقانی.
- مشقق الاطراف، هو نبات (پرسیاوشان) ، له ورق کورق الکزبره مشقق الاطراف. (ابن البیطار)
