شنیده شده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شنوده. (آنندراج). شنیده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : به گوشم قوت مسموع و سامع بسازد نغمۀ بربط شنیدن. (منسوب به ناصرخسرو). - از قرار مسموع (به قرار مسموع) ، بطوریکه شنیده شده. ، قابل استماع. سزاوار شنیدن وگوش دادن و برآوردن. (ناظم الاطباء). قابل قبول و پذیرفتن: آنگاه انابت مفید نباشد نه راه بازگشتنی مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع. (کلیله ودمنه). - مسموع القول، مسموع الکلمه. که قولش قابل قبول و پذیرفتن است. - ، که گفتارش مطاع است. - مسموع الکلمه، مسموع القول. و رجوع به ترکیب مسموع القول شود