معنی مسماس مسماس (صُ) آمیخته و شوریده شدن کار. مسمسه. (منتهی الارب ذیل مادۀ م س س) (از ناظم الاطباء). مسمس الامر مسمسهً و مسماساً، آمیخته شد آن کار وشوریده گشت. (ناظم الاطباء). و رجوع به مسمسه شود لغت نامه دهخدا