جدول جو
جدول جو

معنی مزرع

مزرع
(مَ رَ)
مزرعه. مزرعه. کشت زار. کشتمند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ج، مزارع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشتۀ خویش آمد و هنگام درو.
حافظ.
در مزرع دهر آنچه کاری دروی.
(؟).
نگذاشت برای شاه حاجی درمی
شد صرف قنات و توپ هر بیش و کمی
نه مزرع دوست را از آن آب نمی
نه خایۀ خصم را از این توپ غمی.
سروش ؟
و رجوع به مزرعه و مزرعه شود.
- مزرع دانه سوز، دنیا. (مجموعۀ مترادفات ص 165)
لغت نامه دهخدا