جدول جو
جدول جو

معنی مرفق

مرفق
(مِ فَ)
مطبخ، جای آبریز. جای برف انداختن. (ناظم الاطباء) ، مبال. متوضا. آبخانه. (مهذب الاسماء). خلاجای، کنیف. مرغج (در تداول مردم قزوین). جای بول کودک در گهواره. ج، مرافق. رجوع به مرافق شود
متکا و مخده. مرفقه. ج، مرافق. (از اقرب الموارد). بالش تکیه. (دهار). رجوع به مرفقه شود
لغت نامه دهخدا