آرزومند جماع. (منتهی الارب). مرد آزمند جماع. (آنندراج). مرد بسیارشهوت. (از متن اللغه) ، مردی که بی زنی او یا سفرش دراز کشیده باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مردی که دوران تنهائی و عزوبتش طولانی شده. ج، مرادّ. (از متن اللغه) ، مرد خشمناک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مردالوجه، غضبان. (متن اللغه) ، دریای بسیارموج. (منتهی الارب) ، ماده شتری که پستان و فرج او از نشستن بر زمین نمناک آماسیده باشد. (از منتهی الارب). اردت الناقه، اشرق ضرعها و وقع اللبن فیه، ورم ضرعها و حیاؤها من کثرهالشرب. (از متن اللغه) ، گوسپند که پستان برآورده و شتر که به خوردن آب بسیار گران گردیده باشد. ج، مرادّ. (از منتهی الارب). آن اشتر که پستان وی پرشیر بود و نزدیک به زادن باشد. (مهذب الاسماء). آبستنی که زمان زادنش نزدیک شده و شکم و سینه هایش برآمده باشد. (از متن اللغه). رجوع به معنی قبلی شود