منزل. فرودآمدنگاه بین راه. جای باش. کوچگه. کوچگاه. جای فرودآمدن. ج، مراحل: قدری چوب صندل با خود آورد چون به مرحلۀ بازرگانان رسید و او را بدید. (سندبادنامه ص 300). مرحلۀ طالبان سرای کون و فساد... (سندبادنامه ص 2). چون فایق یک دو مرحله بر آن راه رفت تاش پشیمان شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 45). از سر هر مرحله که او رحلت می کرد ارسلان جاذب فرو می آمد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 264). من که در این منزلشان مانده ام مرحله ای پیشترک رانده ام. نظامی. در آب و چراگاه آن مرحله بفرمود کردن ستوران یله. نظامی. تماشاکنان رفت از آن مرحله عنان کرد بر صید صحرا یله. نظامی. ساربان رخت منه بر شتر و بار مبند که در این مرحله بیچاره اسیری چندند. سعدی. ، مسافتی که مسافر در یک روز طی کند. فاصله بین دو منزل. ج، مراحل: همان مرحله است این بیابان دور که گم شد در او لشکر سلم و تور. حافظ. - ازمرحله پرت بودن، از موضوع بحث دور افتادن. (یادداشت مؤلف). ، نوعی از عمارت که پیرامون قلعۀ جنگی ساخته بر آن نشسته و جنگ کنند. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء) فرودآمدنگاه. (منتهی الارب). منزلگاه. (دستور الاخوان) (غیاث اللغات). منزل. مرحل. (مهذب الاسماء). منزل بین دو منزل. (از متن اللغه) ، منزلی که از آنجا بار می بندندو حرکت می کنند. (از متن اللغه). کوچگاه. (غیاث اللغات) ، مسافتی که مسافر در طول یک روز می پیماید. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). شش فرسخ و دو ثلث فرسخ است در زمین هموار. (دمشقی یادداشت مؤلف). مقدار مسافت چهار فرسنگ. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء). ج، مراحل، جای رخت و اسباب. (غیاث اللغات) (ناظم الاطباء)