معنی مراقبه - لغت نامه دهخدا
معنی مراقبه
- مراقبه
(شُ) - نگاهبانی کردن. (منتهی الارب). حراست کردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). نگاه داشتن چیزی را. (از غیاث اللغات). یکدیگر را نگاهبانی کردن. (صراح) (منتهی الارب) ، کسی را چشم داشتن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب). ترقب. انتظار کسی را داشتن. توقع داشتن. (از متن اللغه). امید داشتن. (از غیاث اللغات). امید داشتن به کسی. (یادداشت مؤلف) ، از کسی ترسیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خوف داشتن، راقب اﷲ فی امره، خافه. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به حاشیۀ ذیل مراقب شود، (در اصطلاح عروض) مراقبت. رجوع به مراقبت شود، (در اصطلاح عرفا) مراقبه. مراقبت. رجوع به مراقبت شود، (در نجوم) مراقبه. مراقبت. رجوع به مراقبت شود
لغت نامه دهخدا