جدول جو
جدول جو

معنی مذؤب

مذؤب
(مَ ئو)
رجل مذؤب، مردی که در گوسپندان وی گرگ افتاده باشد. (منتهی الارب). گرگ زده. که گرگ در اغنامش افتاده است. (از متن اللغه). ترسیده شده از گرگ و آنکه در گله های وی از گرگ خسارت رسیده باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مذؤوب و مذئوب شود، برذون مذؤب، اسب گرفتار به علت ذئبه. (منتهی الارب). اسب مبتلا و گرفتار به بیماری ذئبه. (از متن اللغه). گرفتار بیماری ذئبه. (ناظم الاطباء). رجوع به مذؤوب و مذئوب شود
لغت نامه دهخدا