جدول جو
جدول جو

معنی مدهن

مدهن
(مُ دَهَْ هََ)
آنکه بر او آثار نعیم باشد. (از متن اللغه).
- قوم مدهنون، آنانکه بر آنها آثار نعمت ها باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
، روغن مالی شده. (یادداشت مؤلف). چرب. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تدهین شود.
- مدهن کردن، چرب کردن. (فرهنگ فارسی معین) : و صورت دیگر انبیا چون ابراهیم و اسماعیل و... بر آنجا کرده و به روغن سندروسی مدهن کرده. (سفرنامۀ ناصرخسرو از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا