جدول جو
جدول جو

معنی مدسوس

مدسوس
(مَ)
بعیر مدسوس، شتران قطران مالیده شده. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : دس البعیر، لم یبالغ فی هنائه من الجرب، فالبعیر، مدسوس و الاسم دس. (اقرب الموارد) ، پنهان. (ناظم الاطباء) : دس ّ الشی ٔ تحت الشی ٔ، اخفاه. دفنه. (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا