معنی محوه
- محوه (مَحْ وَ)
- باران که دور کند خشکسال را و ناپدید گرداند آن را. (منتهی الارب) ، ترک الارض محوه واحده، یعنی همه زمین را باران گرفت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، ننگ و عار، ساعت. (منتهی الارب) ، بادپس پشت یا شمال بدان جهت که ابر را برد و محو کند. (منتهی الارب). (به این معنی معرفه و غیرمنصرف است)
