جدول جو
جدول جو

معنی محنوج

محنوج
(مَ)
کج کرده، سخت تافته (رسن و امثال آن). (از منتهی الارب). حبل محنوج، ریسمان سخت تافته. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا