معنی محموم
- محموم (مَ)
- تب گرفته. (مهذب الاسماء). تب دار. (یادداشت مرحوم دهخدا) : خطی چون دستگاه کفشگران پریشان عبارتی چون هذیان محموم نامفهوم. (از نفثه المصدور زیدری).
چنان سوزم که خامانم نبینند
نداند تندرست احوال محموم.
سعدی.
، مقدر. تقدیرشده. (یادداشت مرحوم دهخدا)
