جدول جو
جدول جو

معنی محص

محص
(شَ)
خالص کردن زر را به گداز. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). پاک کردن زر و جز آن. (تاج المصادر بیهقی) ، گریختن از کسی، دویدن آهو، درخشیدن سراب و برق، جلا دادن نیزه را. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، کوشیدن در رفتن. (منتهی الارب). نیک دویدن. (تاج المصادر بیهقی) ، پا برزدن مذبوح. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، پای بر زمین زدن. (منتهی الارب) ، سرگین انداختن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا