معنی محش
- محش (مَ حَش ش)
- گلیم سطبر یا گلیم که در وی حشیش نهند. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). محش ّ، داس علف درو. محش ّ، زمین بسیارحشیش. جای بسیارحشیش. زمین گیاهناک. محش ّ، فراهم آمدنگاه پلیدی مردم و ستور و جز آن. محش ّ. (منتهی الارب) ، محش حرب، افروزندۀ آتش جنگ. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، جای بسیارخیر. (منتهی الارب)
