نعت مفعولی از احتمال. احتمال کرده شده. (غیاث) (آنندراج). احتمال داشته شده. تحمل کرده شده. (ناظم الاطباء). تحمل شده. - نامحتمل، غیرقابل تحمل. که نتوان تحمل کرد. که نتوان بر خود هموار نمود: خیزم به روم که صبرنامحتمل است جان در قدمش کنم که آرام دل است. سعدی. ، مشکوک و شبهه ناک و مظنون، مبهم و ممکن. (ناظم الاطباء). که تواند بود. که شاید بود. لعل ّ. ممکن است. (یادداشت مرحوم دهخدا) : محتمل است آنکه یکی را از درویشان نفس نافرمان قضای شهوت خواهد. (گلستان)