مماحله. (منتهی الارب ذیل م ح ل). با هم دشمنی نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، با هم فریفتن و مکر کردن. (از منتهی الارب). با کسی مکر کردن. (ترجمان علامۀ جرجانی). با کسی مکر و کیدکردن. (المصادر زوزنی). مکر و کید نمودن با کسی. (از ناظم الاطباء) ، به فریب خواستن و جستن کاری را، فریفتن و بد سگالیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سعایت کردن بر سلطان و رنج دادن کسی را به سعایت. (منتهی الارب). سعایت کردن. (المصادر زوزنی). محال. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) ، زور آزمودن دوکس با یکدیگر تا معلوم شود کدام زورآورتر است، خصومت کردن، هلاک کردن، پایان کاری نگریستن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). از پایان کاری نگریستن. (آنندراج)