جدول جو
جدول جو

معنی محاضره

محاضره
(شَ)
حضار. سؤال و جواب کردن با هم. (منتهی الارب). مکالمه. با هم گفتگو کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مجادله و جواب و سؤال کردن. (از ناظم الاطباء) ، زانو بزانوی کسی در نزد سلطان نشستن. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مجاثاه. (تاج العروس) ، برابری کردن در دویدن با هم. (منتهی الارب). با یکدیگر دویدن. (تاج المصادر بیهقی) ، نزدیک حاکم شدن با خصم و غلبه کرده حق کسی بردن. (منتهی الارب). مغالبه و مکاثره. (تاج العروس). در نزد حاکم حاضر شدن با کسی و چیرگی کردن او را در حق خود و چیره شدن بر وی و بردن حق خود را، فروختن میوه پیش از رسیدن. (ناظم الاطباء) ، در نزد سالکان دیدار پیش از رفع حجاب است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). حضور القلب بتوارد البرهان و مجازاهالاسماء الالهیه بماهی علیها من الحقایق. حضورالقلب مع الحق فی الاستفاده من اسمائه تعالی (تعریفات 138) ، موافقت فتیان در شرب و اجتماع در یک مجلس جهت تألف قلوب. (از نفائس الفنون علم تصوف)
لغت نامه دهخدا