بمعنی خرامیدن و رفتاری باشد از روی ناز و زیبایی. (برهان). خرامیدن بود و آن را چمیدن نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). بمعنی چمیدن است یعنی راه رفتن از روی ناز و خرامیدن. و به کسر اول اصح است. (انجمن آرا). رفتن با تبختر و کر و فر و حشمت و خرامیدن. (ناظم الاطباء). مقلوب چمیدن. (حاشیۀ برهان چ معین) ، بمعنی دیدن هم آمده است. (برهان). دیدن و نگریستن. (ناظم الاطباء). کردی، مچندن (برهم نهادن چشم. بستن چشم). (حاشیۀ برهان چ معین)