کسی که جمع می کند و گرد می آورد چیزی را پس از پراکندگی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به اجمال شود، جمله کننده حساب را. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که جمع می کند حسابی را. (ناظم الاطباء) ، گدازندۀ پیه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، آهستگی کننده در طلب و افراط ننماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). آن که به آهستگی تجسس و طلب می نماید، آن که کار خوب بسیارمی کند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). نیکوکار. خوبی کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : محسن و مجمل بود در خور به مدح و آفرین آفرین بر تو که تو هم محسن و هم مجملی سوزنی (یادداشت ایضاً). یا رب آنها را که بشناسد دلم بنده و بسته میان و مجملم. مولوی ، مرد بسیار شتران. (آنندراج) (از منتهی الارب). خداوند شتران بسیار. (ناظم الاطباء)