معنی مجزء مجزء (شَ) از ’ج زء’، بی نیاز کردن کسی را از کسی یا چیزی و بسنده شدن و نایب مناب او گردیدن. مجزاءه (م ز ء / م ز ء) . (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، اجزأت عنک مجزءفلان و کذا اجزأت عنک مجزاءه فلان. (ناظم الاطباء) لغت نامه دهخدا