جدول جو
جدول جو

معنی مثم

مثم
(مِ ثَم م)
نیک محض. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کسی که پاسبانی می کند و نگهبانی می نماید آن را که محافظ ندارد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، کسی که اصلاح و مرمت کند کاری را که مردم از آن عاجز باشند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که توانایی میدهد به منافع مردمان ضعیف. (ناظم الاطباء) ، آن که میدهد شتر خود را به کسی که ستوری برای سواری و حمل بار خود ندارد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، آنکه می روبد و جمع می کند از خوب و بد همه را. (ناظم الاطباء).
- رجل مثم مقم ّ، مردی که همه طعام جید و ردی را بخورد. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مردی که می خورد همه چیز را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا