معنی متو متو (سَ) دور ودراز سیر کردن و دور رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، دراز کشیدن: و متوت الحبل، دراز کشیدم رسن را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کشیدن. (تاج المصادر بیهقی) لغت نامه دهخدا