ترنج را گویند و آن میوه ای است که پوست آن را مربا سازند. (برهان) (آنندراج). یک قسم میوه که ترنج نیز گویند. (ناظم الاطباء) : پس این زن عزیز، یوسف را به خانه اندر بنشاند و آن زنان را به مجلس اندر بنشاند برابر آن خانه که یوسف اندرآن بود و اعتدت لهن متکاً و هر کسی را ترنجی پیش نهاده و پیش از آن که طعام خورده بود و به مجلس شراب اندرنشسته و معنی متکاً (متک) ترنج است بدین جایگاه. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). اندرو هر اسپرغمی که آن را به کارد ببرند چون خربزه و ترنج و سیب و امرود و بهی این همه نبات نقل اندرمتکا خوانند چنین گفتند مردمانی که ایشان نکت لغت دانستند و تفسیرکردند که این متک به همه کتابها اندرترنج گفتند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). رجوع به مادۀ بعد شود