جدول جو
جدول جو

معنی متطبب

متطبب
(مُ تَ طَبْ بِ)
علم طب خواننده و برکاردارنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج). علم طب خواننده و بکار برندۀ علم طب. (ناظم الاطباء). پزشک. (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : راجعوا حارث بن کلده فانه رجل متطبب. (حدیث نبوی) ، آن که طبابت کند و طب نیکو نداند. آن که بکار علاج پردازد و پزشکی نیک نداند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و همچنین برقی گوید که سرای فضلویه متطبب در آن از سرای فرعون بوده است. (تاریخ قم ص 81).
مرگ در این روزگار داروی آلام ماست
چون نشناسد کسی از متطبب طبیب.
وثوق الدوله
لغت نامه دهخدا