جدول جو
جدول جو

معنی مبرده

مبرده
(مَ رَ دَ)
مبرد. (منتهی الارب) (آنندراج). هر چیزکه بدن را خنک کند. قیل لاعرابی مایحملکم علی نومهالضحی، قال انها مبرده فی الصیف و مسخنه فی الشتاء. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مبرد شود، ارض مبرده، زمین تگرگ رسیده. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا