شروع کننده و آغازکننده. (ناظم الاطباء). آغازکننده، مقابل منتهی. (آنندراج). آغازکننده. شروع کننده، نوآموز و بی وقوف و شاگردی که تازه شروع در تحصیل کرده باشد. (ناظم الاطباء). نوآموز. تازه کار. نوچه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : با خبر از فنون فضل و ادب هست به پیش تو کم از مبتدی. فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 398). ای مبتدی تو تجربه از اوستاد گیر زیرا که به ز تجربه آموزگار نیست. مسعودسعد. مقصود از تحریر این رسالت و تقریر این مقالت اظهار فضل نیست و اذکار خدمت نی بلکه ارشاد مبتدی است. (چهارمقاله). سورهالرحمن بخوان ای مبتدی تا شوی بر سر پریان مهتدی. مولوی. ، (اصطلاح عرفان) در اصطلاح عرفا، مبتدی کسی است که بقوت عزم و ارادۀ خود وارد در سلوک و طریق اهل اﷲ و سائرین الی اﷲ شده و کمر خدمت در میان بسته و آداب شریعت و احکام طریقت را متحمل شده باشد. (فرهنگ مصطلاحات عرفاء سیدجعفر سجادی ص 343)