اصل کلمه ما (حرف نفی) + زاغ مفرد غایب فعل ماضی است و اشاره است به آیۀ کریمه مازاغ البصر و ماطغی (قرآن 17/53)، یعنی آن حضرت صلی اﷲ علیه و آله در شب معراج در مقام قرب نگردانید چشم را بسوی دیگر اشیا و نه بی فرمانی کرد از حکم خدا، ما نافیه و زاغ صیغۀ ماضی از زیغ که به معنی کجی و میل کردن است، (از آنندراج) (از غیاث)، این ترکیب در ادبیات فارسی بصورت اسم مرکب بکار رفته و به مهر و سرمه تشبیه شده است، مهر مازاغ داشتن یعنی نظربه چپ و راست نکردن، به چیزی ننگریستن: از سرخ و سپید دخل آن باغ بخش نظر تو مهر مازاغ، نظامی (لیلی و مجنون چ وحید ص 14)، که اشارت است به داستان شب معراج که رسول اکرم به هیچ جانب ننگریست و تنها متوجه حضرت حق بود: چشم او را که مهر مازاغ است روضه گاه برون این باغ است، نظامی، زان گل و زان نرگس کان باغ داشت نرگس او سرمۀ مازاغ داشت، نظامی، ز حوران گرچه صحن باغ پر بود دو چشمش سرمۀ مازاغ پر بود، عطار (اسرارنامه چ گوهرین ص 19)