جدول جو
جدول جو

معنی مارفعل

مارفعل
(فِ)
مارکردار. مارخو. موذی. گزنده. که مانند مار آزار رساند:
از درون سو مارفعلم وز برون طاووس رنگ
قصه کوته کن که دیو راهزن را رهبرم.
خاقانی.
اعدای مارفعل تو از زخم کین تو
سوزنده تر ز سوزن دنبال کژدم است.
خاقانی
لغت نامه دهخدا