نرمی، لینت، ضد خشونت، مقابل صلابت: و امراء از صادرات افعال او چون لین و خور و ضعف و سدر مشاهده میکردند، (جهانگشای جوینی)، من نکردم با وی الا لطف و لین او چرا با من کند بر عکس کین، مولوی، بلی به یک حرکت از زمانه خرسندم که روزگار به سر میرود به شدت و لین، سعدی، مصلحت بود اختیار رای روشن بین او زیردستان را سخن گفتن نشاید جز به لین، سعدی، چو بینی که جاهل به کین اندر است سلامت به تسلیم و لین اندر است، سعدی، ، روانی (در شکم)، مقابل یبس، حروف لین، واو و یاء ساکنۀ ماقبل مفتوح است، هرگاه ماقبل حروف سه گانه واو و الف و یاء حرکتش از جنس آنها نباشد حروف لین نامند، مانند لفظ عین و حولین، و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ج 1 ص 355 شود