نسو، لغزان، املس، لغزناک، سخت هموار، مانند مرمری تراشیده و بر زمین نصب کرده که پای رونده بر آن لغزد، لغزاننده، چنانکه زمین یخ بسته، لغزنده و نرم را گویند و هر چیز که با او لغزندگی و نرمی باشد، (برهان)، لغزنده: معده لیز و آب هندوانه، - لیز شدن معده، کم شدن ماسکۀ آن، ، لزج، لزجه، چسبنده، بالعاب، آمیخته، دست افزار کشیدن بر چیزی، (برهان)، مزید مؤخر کلماتی است، چون: پالیز، کفچلیز، دهلیز، جالیز، فالیز