غش کافور، غش که در کافور کنند، باری که به کافور زنند تا بسیارش کنند: کافور تو با لوس بود مشک تو با ناک با لوس تو کافور کنی دائم مغشوش، کسائی، ، دهان کج، کج دهان، لجن و خلابی که پای به دشواری از آن توان برآورد، (برهان) لس: پیش ایشان فاتحهالکتاب آن حضور است حضوری که اگر جبرئیل بیاید لوس خورد، (مناقب افلاکی)، رجوع به لس شود و شاید این کلمه کوس باشد روباه: و لوس به زبان بیهقیان روباه بود، (تاریخ بیهق)