چپ، احول، دوبین، چشم گشته، کژچشم، کول، (حاشیۀ لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، لوج، کلیک، (لغت نامۀ اسدی نخجوانی)، کاج، کاژ، ناراست بین، کلک، کژ، باحول، احول چشم و معیوب، (اوبهی)، دوبیننده، کلاژ، کلاژه، این کلمه با کلمه فرانسۀ لوش از یک اصل است و با کلمه لوسکوس لاتینی نیز از یک ریشه است، کلاذه، شاه کال، گشته، کوج، چشم کاج، (از جهانگیری) : آن توئی کور و توئی لوچ و توئی کوچ و بلوچ آن توئی دول و توئی گول و توئی پایت لنگ، لبیبی، شاها ز انتظار زمانی که داریم چشمان راست بین دعاگوت گشت لوچ، قطران، گوش کر را سخن شناس که دید دیدۀ لوچ راست بین که شنید، سنائی، فارغ منشین که وقت کوچ است در خود منگر که چشم لوچ است، نظامی، خویشتن را بزرگ پنداری راست گویی یکی دو بیند لوچ، سعدی