جمع واژۀ لمعه. (اقرب الموارد) : توقع از ایام ایشان داشتن به لمع سراب مغرور شدن است. (ترجمه تاریخ یمینی). چون مرا ماهی برآمد با لمع پس چرا باشم غباری را تبع. مولوی. آبگینه هم بداند از غروب کآن لمع بود از مه تابان خوب. مولوی. وآن طبیب و آن منجم در لمع دید تعبیرش بپوشید از طمع. مولوی. موسیا کشف لمع بر که فراشت آن مخیل تاب تحقیقت نداشت. مولوی. زآنکه آن تقلید صوفی از طمع عقل او بربست از نور لمع. مولوی