معنی لکه لکه (لُکْ کَ) لک. لاک. و رجوع به لک شود: اللکه و اللک عصارته (عصارهاللک) التی یصبغ بها. (المعرب جوالیقی ص 300 ح)داغ، پارچه. (غیاث) (آنندراج) لغت نامه دهخدا