جدول جو
جدول جو

معنی لکلک

لکلک
(لِ لِ)
چوبکی باشد که بر دول آسیا به عنوانی نصب کنند که چون آسیا به گردش آید سر آن چوب حرکت کند و به دول خورد و دول را بجنباند و دانه به تندی در گلوی آسیا ریزد. ناوچه که از آن گندم به آسیا ریزد خردخرد. لکلکه:
چون لکلک است کلکت بر آسیای معنی
طاحون ز آب گردد نز لکلک معین
زآن لکلک ای برادر گندم ز دول بجهد
در آسیا درافتد معنی زهی مبین.
مولوی
لغت نامه دهخدا