جمع واژۀ لطیفه. لطایف: این لطائف کز لب لعل تو من گفتم که گفت وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید. حافظ. - لطائف سته، صاحب آنندراج گوید: مقرر است که سالک به مراتب علیا و معرفت واصل نمیگردد تا این شش لطیفه او راروشن نگردد اول لطیفۀ نفس است، محل آن ناف باشد، دوم لطیفۀ قلب است و محل آن دل است که جانب یسار است، سوم لطیفۀ روح است که محل آن در سینه جانب یمین است، چهارم لطیفۀ سر است، محل آن فم معده که مابین یمین و یسار سینه است، پنجم لطیفۀ خفیه است که محل آن در پیشانی باشد، ششم لطیفۀ اخفی است که محل آن درقحف است و اینها را اطوار سته نیز گویند