جدول جو
جدول جو

معنی لخت

لخت
(لُ)
مرکّب از: کلمه رت، لهجۀ عامیانۀ لوت. رت. روت. برهنه. عور. روده. روخ. عریان. مجرد. عری. تهک. غوشت.
- عرق لخت، بدون نقل و مزه.
- لخت شدن، از جامه برآمدن.
- لخت کردن، برهنه کردن. رجوع به این دو کلمه در ردیف خود شود.
، اطلس ساده. اجرد
لغت نامه دهخدا