جدول جو
جدول جو

معنی لای

لای
گل نرم که از آب گل آلود برجایی نشیند، گل نرم که در آب گل آلود ته نشین شود یا به دیوار و اطراف بندد، گل بسیار نرم که پس از گذشتن سیل و مانند آن برجای ماند، دردی آب که در ته ظرفی یا چیزی نشیند، (اوبهی)، گلی که در آب باشد، لا، رجوع به لا شود، حماء، آژند، (مجمعالفرس)، لوش، ضرغاطه، (منتهی الارب)، ثاط، طثره، (منتهی الارب)، جیاءه، (منتهی الارب)، لجن سپید، طمله، (منتهی الارب)، طآه، (منتهی الارب)، زه، زه، لای هر چیز باشد، (لغت محلی شوشتر ذیل کلمه راق راق) :
دادخواهی ور بخواهند از تو داد
پس به لای اندر بمالی پوستین،
ناصرخسرو،
یاد داری که گرو کردی ... را به قمار
تا گرو گیرترا لای برآورد از بیر (ممالۀ بئر)،
سوزنی،
ماهی او در شمرم غوطه خورد
لای برآورد ز قعر شمر،
سوزنی،
موج تباشیر زد بر لب نیلی افق
گوهر مه زیر لای همچو صدف شد نهان،
سیف اسفرنگی (از جهانگیری)،
دست تو بمکرمت سحابی است
بر لای نشانده قیروان را،
سیف اسفرنک،
این سیل پر از گل و لای است، قهوه جوش و قوری و سماور را لای گرفته است،
مأمخلب، آب لای ناک، عجل، لای سیاه بدبو، لجن، خلب، لای سیاه، خلیط، گل و لای آمیخته به کاه یا به اسپست، طرین، لای تنک، تقن، گل و لای چاه، طفال، طفال، لای خشک، دکله، لای تنک، تسمیل، سمل، پاک کردن حوض از گل و لای، غریل، غرین، غرین، لای سیل آورد تر باشد یا خشک، طمله، طمله، طمله، لای تک حوض، (منتهی الارب)، دردی شراب و امثال آن، (برهان)، لرد، لرت، گل بسیار نرم که در بن قرابۀ سرکه و امثال آن گرد شود:
بالش از خم کن و بستر بکن از لای شراب
بگذر از ننگ، مبرا بشو از نام و بخسب،
خاقانی،
نریخت لای می و محتسب ز دیر گذشت
رسیده بودبلائی ولی بخیر گذشت،
آصفی،
، سیل:
امروز باید ار کرمی میکند سحاب
فردا که تشنه مرده بود لای گو مخیز،
سعدی،
کیخسرو از او پرسید که تو کجا فرود آمده ای، میلاد بفهلوی گفت به لایی فرود آمده ام یعنی برودخانه و جای سیل فرود آمده ام، (ص 84 تاریخ قم)، لا، تو، توی، تاه، تای جامه، تای کاغذ و جامه و ریسمان را گویند همچو یک لای کاغذ و یک لای جامه و یک لای ریسمان و به عربی طاق گویند، (برهان)، هر چنه از دیوار که رده نیز گویند، قوه، نوعی از بافتۀ ابریشمی که از چین آورند و در ملک گجرات نیز شود و آن الوان باشد و ساده نیز سازند، (جهانگیری) :
اکسون زرنگار فلک را چو آستر
برابرۀ معنبر این لای ساده بین،
سیف اسفرنگ،
پیراهنی که داشت زمانه زلای شب
آن را به چنگ حادثه گرگ سحر درید،
سیف اسفرنگ،
، خلال، میان: از لای در نگاه کرد، کاغذی از لای کتاب بیرون آورد، درۀکوه که فاصله میان دو کوه باشد، (برهان)
لغت نامه دهخدا