درۀ لار قسمتی از ناحیۀ لواسان و رودبار و لورا و شهرستانک، در ایالت تهران (در شمال شرقی آن)، ارتفاع آن بسیار و هوای آن سرد و از ییلاقات تهران به شمار است، لار که در قسمت شمال شرقی واقع شده بواسطۀ ارتفاع بسیار و برف و سرمای شدید دارای آبادی نیست ولی مراتع آن که در کنار شعب رود خانه لار و چشمه های آن هستند وسیع و در تابستان سبز و خرم و چراگاه طبیعی چادرنشین های اطراف تهران است، در این درۀ وسیع که عرض آن در برخی نقاط شش تا هفت هزار گز و طول آن قریب شصت هزار گز است رود لار که دارای چشمه های متعدد مانند سفیدآب و ملک چشمه و چهل چشمه است در آن جاری میباشد و عرض آن در درۀ لار زیاده تر از رود هراز است و هیچ درخت در این دره یافت نمیشود و در کوههای آن حیوانات وحشی و شکار فراوان است، ارتفاع سطح این دره از دریا 2900 گز تا 2180 گز میباشد، برخی جاده های کاروانی برای حمل زغال و برنج و چوب از این دره میگذرد و در سر این راهها برخی کاروانسراهای سنگی قدیمی وجود دارد مانند بستک و گل گچ، در اغلب دره های آن رگه های زغال سنگ سطحی بخوبی نمایان است و در بالای خطالرأسهای کوهها برخی آثار خرابه های قدیمی دیده میشود، (جغرافیای سیاسی تألیف آقای کیهان ص 353)، مرتع مهم ووسیعی است که در دامنه و جنوب باختر کوه دماوند واقع است، سرچشمۀ رودخانه هراز مازندران از دره های متعدد این مرتع است، مسافت مرتع لار تا افجه 18 هزار گز است، مرتع لار از بهترین مراتع ییلاقی محسوب میشود بهمین مناسبت در حدود 500 خانوار از ایلات هداوند، عرب کامرد، شمی، بوربور، از اوایل خرداد ماه تا آخر شهریور اغنام و احشام خود را به نقاط مختلفه لار می آورند تابستان ایلات مذکور جزئی یونجه و سیب زمینی کشت می کنند - ایلخی ارتش نیز در تابستان به لار برده میشود - هر نقطۀ منطقه لار دارای اسم مخصوص و محل سکنای طایفه ای از ایلات مذکور است همینطور محل ایلخی ارتش نیز معلوم است، در سایر مدت سال بواسطۀ برودت زیاد سکنه ندارد آثار چند قلعۀ خرابۀ قدیمی در حدود کمردشت دشتک و قلعه هفت دختران روی کوه دیده میشود، از نظر تقسیمات وزارت کشور لار تابع بخش افجه، شهرستان تهران است، راه منطقۀ لار عموماً مال رو است و در زمستان بواسطۀ برف فراوان مسدود می گردد، (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)، در لار دماوند غازان خان که سابقاً به امیر نوروز در قبول اسلام وعده داده بود در چهارم شعبان سال 694 هجری قمری غسل کرد و جامۀ نو پوشید و بر دست شیخ صدرالدین ابراهیم پسر عارف معروف شیخ سعدالدین محمد بن حمویۀ جوینی اسلام آورد و به پیروی او قریب صد هزار نفر از مغول اسلام آورده اند و غازان از این تاریخ به نام محمود خوانده شده است، (تاریخ مغول ص 256)