معنی گنداندن گنداندن (می وَ / وِ اَ دَ) گندانیدن. تباه کردن. گنده کردن. متعفن کردن. عفن کردن. فاسد کردن: تنت همچو گیتی است از رنگ و بو بدو هرچه بدهی بگنداند او. اسدی. و رجوع به گندانیدن شود لغت نامه دهخدا