معنی گسارده گسارده (گُ دَ / دِ) برطرف شده. از میان رفته. شکسته: اندوه من بروی تو بودی گسارده و آرام یافتی دل من از عطای تو. مسعودسعد. ، گذاشته. (برهان). و رجوع به گساردن شود لغت نامه دهخدا