جدول جو
جدول جو

معنی گرف

گرف
(گُ)
قیر یا سیم یا مس سوخته. (شرح احوال رودکی چ سعید نفیسی ص 1307) :
زرگر فرونشاند گرف سیه به سیم
من باز برنشانم سیم سیه به گرف.
کسائی مروزی (از احوال و اشعار رودکی نفیسی ج 3 ص 1207).
ظاهراً این کلمه کرف است و بمعنی قیر سوخته و یا سیم سوخته را گویند و آن بمعانی دیگر نیز آمده است. رجوع به کرف شود
لغت نامه دهخدا