کبی. کپی. بوزینه. (لغت فرس اسدی ص 530). حمدونه. میمون. قرد: خدای تعالی دو گروه را مسخ کرد و از بنی اسرائیل یکی از اصحاب المائده را خوک گردانید و دگر گروه پیش از داود بودند اندر دیهی که روز شنبه ماهی داشتندی و شنبه را نگاه نداشتندی. خدای تعالی ایشان را مسخ کرد و گپی و بوزینه گردانید. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی نسخۀ خطی کتاب خانه مؤلف).... پس خدای تعالی آن خلق را که نافرمانی کردند از پس دو سال ایشان را بوزینه و گپی گردانید و هفت روز بزیستند بعد از آن بمردند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی ایضاً). در میان کوه اول چندین هزارهزار گپی پیش آمدند و در میان کوه دوم چندین هزارهزار زرافه. (مجمل التواریخ و القصص). یکی پیر گپی بیامد چو دود ز شیران و دیوان کالا ربود. ؟ (از فرهنگ اسدی ص 530)