قدم زدن و رفتن، سفر کردن. (آنندراج) : کدام است مردی پژوهنده راز که پیماید این ژرف راه دراز نراند بره آنچ بی ره شود از ایرانیان یکسر آگه شود یکی جادوئی بود نامش ستوه گدازنده راه و نهفته پژوه منم گفت آهسته و راه جوی چه باید همی هر چه خواهی بگوی شه چینش گفتا به ایران خرام نگه کن بدانش به هر سو بگام. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 1003)