معنی کوسجه کوسجه (زِ) کوسه گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوسج الرجل، آن مرد کوسه گردید. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا