جدول جو
جدول جو

معنی کم

کم
(زَبْ بو نَ)
پوشیدن چیزی را. (از منتهی الارب). پوشیدن. (آنندراج) : کم الشی ٔ کما، پرده کشید بر آن و پوشید آن را. (از اقرب الموارد) ، پوشیدن و بستن سر خم را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : کم الحب، بست سر خم را. (از اقرب الموارد) ، فراهم آمدن مردم. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کم الناس، اجتماع کردند مردم. (از اقرب الموارد) ، غلاف غوره برآوردن خرمابن. (منتهی الارب) (آنندراج). کمت النخله کما و کموماً، شکوفه کرد آن خرمابن. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فروپوشیدن نهال خرما را به چیزی و مصون و محفوظ داشتن آن را تا توانا گردد. (یستعمل مجهولاًفیها.) (منتهی الارب). بیمناک شدن بر خرمابن و پوشیده شدن آن تا قوی گردد. (از اقرب الموارد). کمت الفسیله (مجهولاً) ، فروپوشیده شد نهال خرمابن به چیزی و محفوظ داشته شد تا قوی و توانا گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا