جدول جو
جدول جو

معنی کلی

کلی
(زُ)
برگردۀ کسی زدن. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). بر گرده زدن. (آنندراج). اکتلاء. (زوزنی) ، کلاه یکلیه کلیاً (ناقص یائی) ، اصابت کرد بر کلیۀ او و آن را بدرد آورد. (از اقرب الموارد). و رجوع به کلیه شود
لغت نامه دهخدا