جدول جو
جدول جو

معنی کلفت

کلفت
(کُ فَ)
کلفه. سختی. رنج. مشقت. (فرهنگ فارسی معین). زحمت و رنج و محنت و تصدیع. (ناظم الاطباء). دشواری. رنج. مشقت. ج، کلف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پیش از ملاقات ناصرالدین از کلفت نزول و مباشرت زمین خدمت به حکم ضعف شیخوخت و مراعات کبرسن استعفا خواسته بود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 127). او را آنجایگاه بگذاشت و صیانت او از کلفت سفر و مشقت خطر رعایت فرمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 239). و رجوع به کلفه شود، تکلیف. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، درخواستن چیزی از کسی که او را از آن رنج بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا